- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
خانۀ مولاست امشب جـنّة الاعلای دیگر فاطمه بگرفته در آغوش خود زهرای دیگر جلوه گر شد اختری تابنده در ماه جمادی اختری تابـنده نه، مهر جهـان آرای دیگر مصحفی دیگر گشوده روبروی دست احمد سر زده در دامن زهرا گل رعنای دیگر آسمان از شوق و شادی گاه خندد گاه گرید صبح صبح دیگر و دنیا شده دنیای دیگر بار دیگر نخل سر سبز نبوّت میوه داده آمـده بـحــر ولایت را دُر یـکـتــای دیگر باید آید حیـدر و زهرا و پیغمبـر دوباره تا که باز آید به عـالم زینب کبرای دیگر فــاطمه انـسیّة الحـورا که جان ما فـدایش دارد امشب در بغل انسیّة الحورای دیگر ساقی امشب جام راهمچون دلم درگردش آور تشنه ام گردان که ازکوثر زنم صهبای دیگر با زبـان میثمی در مدح زینب لب گشایم کز مضامین نخل طبعم میدهد خرمای دیگر زینب آری زینب آن دخت علی زهرای ثانی عمّۀ ســادات، یـاسین دگـر طاهـای دیگر گرمقامش را زمن پرسی به پاسخ فاش گویم کو بود حبل المتین را عروة الوثقای دیگر جامه تقوا، چادرش عصمت،حریمش کعبۀ دل نـاقـه اش باشد بُـراق آسـمان پیمای دیگر چیست این دختر ملک یا حوریا انسان کامل کیست این بـانـو علّی عـالی اعلای دیگر نیست ممکن مدح آن خاتون عالم را نوشتن گر چه جنّ و انس بنویسند تا فردای دیگر می تواند مام خلقت آورد دختر چو زینب آرد ار مثـل امیـرالمـؤمنـیـن بـابای دیگر شام از یک خطبۀ غرّای او صبح قیامت کوفه با فریاد خشمش محشر کبرای دیگر آسمان خاک کف پا در چهل منزل عروجش ناقه اش را سِیر سبحان الّذی اسری دیگر خون ثارالله را از صبر او موجی دوباره دین احمد راست از فیض دمش احیای دیگر هرپیام زنده اش یک کربلا شور و شهادت هر قـیام تـازه اش فریـاد عـاشورای دیگر کربلا ازجوشش خون خدا بحری خروشان کـوفه و شام بلا از اشک او دریای دیگر درپی هر خطبه اش خلقت سراپا گوش گشته تا بخـوانـد بار دیگر خـطبۀ غـرّای دیگر گـوشه ویـرانــۀ شـام بـلایش نـقـش پـایی در مقام قُـرب او ادنـاش جای پـای دیگر او کـلیــم الله، کــوه طــور تــلّ زیـنـبـیّــه دامن ویـران سرایش سیـنۀ سیـنای دیگر با که گویم او که جایش بود درآغوش زهرا دادش آخر آسمان در حبس کوفه جای دیگر کاش هرمویم زبانی بود درمدح و ثنایش یا که هر بند وجودم بود بر او، نای دیگر ای شجاعت را به ارث از حیدر کرّار برده وی حسین ابن علی را طلعتت سیمای دیگر ای زصبرت، صبر حیران وی زکارت عقل مجنون وی ز نطق دلفروزت عشق را معنای دیگر بعد زهرا آنکه در خلقت نظیـر او نیامد چون تو عترت را نباشد زینب کبرای دیگر غیرتو غیر ازحسین ابن علی نبود به عالم صابران را اُسوه، حزب الله را مولای دیگر «میثم» ای زهرای ثانی ازتو میخواهد زبانی تا که جز مدحت نخیزد از لبش آوای دیگر
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
بازهم شهر مدینه شب رؤیایی داشت یاس حیدر به برش غنچه زیبایی داشت متـولـد شده بود آیـنــه حجب و حـیــا دختری که دم او هیبت مولایی داشت بسکه از آمدنش چشم علی روشن شد باز حیدر هوس خواندن لالایی داشت مانده بودم چه بگویم به خدا این نوزاد دختری بود که صد آیـنه آقـایی داشت یــاسمـن مـنـتـظـر آمـدن دلـبــر بــود علت این بود اگر دیـده دریایی داشت یک نفر گفت حسین آمد و او غوغا کرد ناگهان دیده نـورانی خـود را وا کرد آمــده آیـنـه حــضـرت زهــرا بـشـود آمـده زیـنت جــان و دل بــابــا بشـود دخـتر فـاطـمه و ام ابیهـای عـلی ست پس عجب نیست که او زینب کبری بشود نام او را که بگـوئی به خـدا جا دارد کـوه دریـا شود و موج زنان پـا بشود می تـواند همه دم با نظر فـاطـمی اش هرکسی را که نظر کرد مسیحا بشود شب مـیـلاد قـرار دل اربـاب حـسیـن نـامه ام را بـرسـانیـد که امـضا بـشود اینچنین دختری از فـاطمه باید هم که آبــروی نــسـب آدم و حـــوا بـــشــود شوری افتاده به هر دل که بیانش سخت است هرکسی نوکر زینب بشود خوشبخت است او که نور پدر حضرت زهرا را داشت خلق و خوی پسر حضرت زهرا را داشت به دل حـیـدر کـرار جـلایـی بخـشـید آنکه نامش اثر حضرت زهرا را داشت از بـزرگی نـگـاهش هـمگی فهمیـدند اینکه زینب جگرحضرت زهرا را داشت مرتضی مست خدا شد که گلش را بـوئید دید عطر سحر حضرت زهرا را داشت از گدا پروری و خـانمی اش شد معلـوم اینکه دستش هنرحضرت زهرا را داشت بی سبب نیست که زهرا می کوثر می خواست از خدای خودش این مرتبه دختر می خواست دخـتــر شـیــرخـدا آینۀ شـیر خداست دخـتر فاطمه والله که دریـای حیـاست بعد زهرا به خدا در ادب وعلم و حجاب پرچم زینب کبراست که خیلی بالاست زینب آن بانوی با عـزّت و والایی که یکی از پابه رکابان حـریمش سقاست جگری نیست کسی را که کشد معجر او چونکه او بنت علی شیر زن کرببلاست آنقـدر مثـل پــدر مست خـداونـد شـده که شهادت همه جا در نظر او زیباست وای اگر قصد کند خطبه بخواند زینب زود ثابت بکند دشمن زینب رسواست از لب خـطبه او دُرّ و گهـر می ریزد تـیغ بردارد اگر یکسره سر می ریزد دست او بسته شد و حوصله او سر رفت لب گشود و همه گفتند عـلی منبر رفت گــفــت لاحـــول ولا قــــوه الا بــا لله همه گفتند که مولا به سوی خیبر رفت همه گفتند که او تیغ دمش حیدری است ذهن ها سوی سخن پروری حیدر رفت ذوالفقاری که به لب داشت درآمد ز غلاف خطبه آغاز شد و آبـروی لشگر رفت ناگهان در وسط گـریه و اشک مردم مردی ازجای پرید وطرف یک سر رفت چشم زینب به سر سوخته یــار افتـاد فکر آن روز که رفته سر بازار افتاد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
گـفـتم از کــوه بگـویم قـدمم می لرزد از تو دم می زنـم اما قـلـمم می لـرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست پی نـبـردیم به یکـتـایی نـامت زیـنب کار ما نیست شـناسـایی نـامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد جبـرئـیـلم همـۀ بال و پـرم می سوزد من در اعماق خیالم ... چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟ به خدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن وهم فاطمه بودن سخت است چه بگویم که خـداوند روایتـگـر توست تار و پود همه افلاک نخ معجر توست روبـروی تو که قـرآن خدا وا می شد لب آیـات به تـفـسیـر شـما وا می شـد آمـدی تا که فقـط زینـت مـولا بـاشی تا پس ازفاطمه صدیقه صغری باشی آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای عـلی زیبا شد باز تکرار همان سورۀ" اعطینا " شد عشق عالم به تو از بوسه مکرر میگفت به گمانـم به تو آرام پیـمـبر می گفت: بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایـم چقـدر خالی بود
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
امشب خدا مهر و قمر را اختری داد خـمـخـانـه نـاب ولا را سـاغــری داد بحـر سخـاوت را ثمـینه گـوهری داد حجب و حیا را بار دیگر مظهری داد بر اُمُّ اب از سـوی حـق زین اب آمـد زینت فـزای عــرش اعـلا زینب آمـد شد زینت آغـوش زهـرا دخـتری ناز مـنـظـومــه دلــدادگـی و مـخـزن راز دریای احساس و نماد صبر و اعجاز کـو از ازل شد با غـم و اندوه دمساز سرمست از فیض وجودش عالم عشق گلبوسه می گیرد ز رویش خاتم عشق آرام می گـیـرد جـهــانی در پـنـاهـش در جـسـتـجـوی دلبـری باشد نگـاهش بی تاب دیداراست رخسار چو ماهش زمزم روان شد از دو چشمان سیاهش هر چند بر اهل ولا او نور عین است لیک از ازل دلـداه روی حسیـن است تا دیـد روی مـاه دلبـر خـنـده سر داد از راز خود اینگونه عالم را خبر داد یک عالمه تفسیر در این مختصر داد نـخــل امـیــد و آرزوی او ثــمــر داد یک روح اما در دو پیکر شد پـدیـدار این عاشق و معشوق را حق شد خریدار آری چـو زینب دلـبـری دیگـر نیـایـد در ماسـوا چون او دگر خـواهر نیاید از مـادر گـیـتـی چو او دخـتـر نـیـاید داغ و مصـائب را چو او مـادر نیـاید طاهر چه گوید از جلال و قدر زینب شد عالمی مدحت سـرا از بهر زینب
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
امشب که از شکوفۀ باران لبالب است امشب دلم به تاب وسرم گرم این تب است شمع است و شاهد است وشرابی که بر لب است شوراست و مستی است و شبی عشق مشرب است شامی که روشنایی روز است امشب است امشب شب مـلـیـکـۀ دادار زینب است این جلوه جلوه های شبی بی کرانه است این جذبه جذبـۀ حـرمی پر نشانه است این سجده سجده بر قدمی جـاودانه است این شعـلـه شعلۀ نفسی عـاشقـانـه است از هر لبی که می شنوی این ترانه است عالم محیط و نقطۀ پرگـار زینب است چشمی گشود و چشم شقایق به خواب شد نــوری دمیــد و قـبـلـۀ هـر آفـتـاب شد سِّـری رسـیـد و مـعـنی اُمُّ الکـتاب شد زیـبـاتـرین دعـای عـلی مستـجـاب شد زهراست این که در دل گهواره قاب شد امشب تـمام گرمی بازار زیـنـب است بر عرش دست سبز نبی تا که جا گرفت نورش زمین و هرچه زمان را فرا گرفت حتی بهشت ســرمه ازآن خاک پا گرفت از عـطر دامنش همه جا روشنا گرفت آئـیـنــه ای مـقـــابـل رویش خـدا گـرفت تصویـر جـلـوه های خـدا وار زینب است این کیست اینکه سجده کند عشق در برش این کیست این که سینه درد در برابرش این کیست این که از جـلوات مـطهـرش عــالـم نبود غیــر غـبـاری به محضرش فــــرمــــوده از بـــرکـــاتــش بــرادرش آئـیـنــه دار حـیــدر کـرار زیـنـب اسـت تا کـوچــه اش قـبـیـلـۀ لیـلا ادامـه داشت تا خـانـه اش ارادت عـیـسی ادامـه داشت در چـشـم او طلالـوء دریـا ادامـه داشت در قــامتـش قـیـامت مـولا ادامـه داشـت زینب نـبـود حضرت زهـرا ادامه داشت خـاتـون خـانـه دار دو دلدار زیـنب است سرچشمه های پُر تپش کوهساراز اوست دریا از اوست جذبه هر آبشار از اوست تیغ کــلام حـیــدری اش آبــدار از اوست آری تـمام هـیمـنۀ ذوالـفـقـار از اوست تفـسیر آیـه های غــم و انتـظار از اوست از کـربــلا بـپرس عـلـمـدار زینب است آن شـانـۀ صـبـور صبـوری ز مـا ربـود وان قـامـت غـیـور قـیـامت به پـا نـمـود یک شیر زن حماسۀ عباس را سرورد با دست خـویش بـیـرق کـربـبـلا گـشـود بر بـالـهـای زخمی اش افـسـوس جا نبود غــم را بگو بیا که خـریـدار زینب است پشتش شکست بسکه بر او آسمان گریست حتی به حال روز دلش بی امان گریست آرام بین حـلـقــۀ نــامحــرمـان گـریـست از خـنده های حـرمـله و ساربان گریست بر گیـسوان شـعـله ور کـودکـان گریست شـرح حـدیث کوچه و بازار زینب است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
زیبایی دریاست در اعماق نگــاهش این دختـر آرام و صبوری كه رسیده از شوق، علی سفره به اندازه یك شهر انداخت، به شكرانۀ نوری كه رسیده ********************** كاشـانـۀ اهل دل و مـیـخـانـۀ هـستی دنیا و سماوات و عوالــم همه روشن عطر خوش او پُر شده درشهر مدینه به به چه گلی! چشم و دلت فاطمه روشن ********************** لبخند نشسته به لب حضـرت ســاقی مـرضیه دلش وا شده از دیـدن دختر تا آمـده لـبـریـز شده چـشمـۀ تـسـنـیم كــامل شده با آیـۀ او سـورۀ كــوثــر ********************** بی تاب شدی، دختر مهتاب رخ عشق بارانی اشك است چرا صورت ماهت؟ گــریــانی و پـیش كسی آرام نـداری دنـبـال كـدام آیت حـق است نگـاهـت؟ ********************** باران بهـاری شده ای دخـتـر حـیـدر زهــرا چه كـنـد گـریـه تو بـنــد بیـایـد بـاید كه بگـویـند كـنـار تو حـســینـت تا شـاد شـوی، با گــل و لـبخـند بیـاید ********************** همسایه ندیده به خـدا سایه ای از تـو تـمـثـیل حـیـایی تو و تـندیـس وقـاری پیداست ولی دخـتـر سـردار حـنـینی ازشور كلام و دل شیری كه تو داری ********************** شعر شب میلاد تو هم پر شده از اشك بانو! چه كنم روی دلم سوی فرات است جز اشك چه گویم كه همه هستی عالم عشق تو، حسین تو، قتیل العبرات است ********************** اینقدر نریز اشك،صبوری كن وبگذار هر قـطـرۀ این اشـك بـرای تو بـمـاند وقتی شب باریدن اشك است كه مادر در گــوش تو لالایـی پـرواز بـخـواند ********************** یك روز بیـایـد كه پـدر را تو ببـیـنی با چشم پُر از اشك در آن غسل شبانه با چـادر خـاكـی بـرود مـادر و فـردا با چـادر كـوچـك بـشـوی خـانم خـانـه ********************** یك روز بیاید كه حسن را تـو ببـینی با اشـك بـشــویـد تن پــاك پــدرش را فردا خود او بی رمق و رنگ پـریده در تشت بریـزد قـطـعات جـگرش را ********************** روزی برسد؛ كاش كه می شد نرسد...نه آن لحـظۀ سنگـین خـداحافـظی از یار ای كاش كه هرگز به سراغ تو نیاید تا پیـرهـن كهـنـه بخـواهد ز تو دلـدار ********************** آن لحظه نیــاید كه تو باشی و بیـفتـد آن سایۀ سر، بی سر و بی سایه به صحرا ناموس خـدا باشی و بر ناقـۀ عـریان بـنشـینی و یك شهـر بیـایـد به تـمـاشـا
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
فکر بِکرم چو زِ هَر دایره پرهـیز کند روی گردان نظر از هرغم ناچیز کند گوش دل راز مگو بشنود از پردۀ غیب تا چه مقدار کسی؛ گوش دلی تیـز کند آسمان امشب اگر بارش رحمت ریزد هـمره بارش خود زمـزمه ای نیـز کند باب رحمت به سرا پرده اگر باز شود به تُـهـی دستی دل فـاطمه گـلریـز کند عارفی نیست که تسبـیح بهاران شنـود بـاز هر دم سخـن از زردی پـائیز کند احسن الحال چو از نـاحـیۀ زیـنب شـد فـرد عصیان زده را عبد سحرخیز کند هرکه دل سوختۀ حضرت زهرا بشود تازه افــروخـتــۀ زینب کبــری بشــود پیر شد هر که دل افـروختۀ زینب شـد آن دلی سوخت که دل سوختۀ زینب شد عمر اگر در ره بانوی وفا رفت ز دست نـشد از دست که انـدوخـتۀ زیـنب شـد هرکه شد عبد درش عارفِ بالله اش خوان که دلش مـعــرفت آمــوختۀ زینب شـد شده عـالـم همه حـیـران حـسیـنـش امّا چـشم اربـاب کـرم دوخـتـۀ زیـنب شـد آنکه دل را به غم و محنت دنیا نفروخت تــا ابــد بـنــدۀ نـفــروخـتـۀ زیـنب شـد چه کند شعـلۀ محشر به سـرا پردۀ دل که شفـیـعـش جگـر سـوختۀ زینب شد چشم ما کاسۀ باب الکرم گـریۀ ماست هر کجا نام وی آید حـرم گریۀ ماست آنکه نام از طرف خــالـق اعظـم دارد مـدح و تمجـیـد ز پیـغـمبر اکـرم دارد کیست جز حضرت زینب که سرا پردۀ او حاجبی پاک، چنان حضرت مریم دارد زیـنت نام عـلـی در گـرو زیـنب بــود بـاب عـلـم است که ابـواب مـقـدم دارد عقل مات است که عنوان عقیله ازچیست؟ جایگاهی ست به عصمت که گمانم دارد سایۀ فاطمه با هـیـبـتی از نـور رسیـد رتبه ای خاص در این بیت معظّم دارد انبیا واسطۀ فیض و در این خانه مقیـم هر که اینجاست گدا، فیض دمادم دارد محـو زینب شده؛ دنیا ز سرش می افتد آسمانی شــود آنکس به درش می افـتد اولـیا را هـمگـی روح مـنـاجـاتـی تـو مؤمنین را به یـقـیـن قبـلـۀ حـاجاتی تو سِرّ مستودع زهـرایی و قََـدرت مخفی زین سبب گـنج نهان وقت زیاراتی تو کوهِ غـم ها نبرد ذرّه ای از صبر تـو را روح آزادگـی و مـعـنـی هـیـهـاتـی تـو قـلّۀ بندگی ات خواسـته تا اوج بـلاست می شـوی در دل گــودال مـلاقـاتی تـو آری از زندگی ات فتح و ظفر می روید غم چه زیباست تو را غرق مواساتی تو طـور سیـنای تجـلّی است عبادتگـاهت همچـنـان فـاطـمه بـانـوی عـبـاداتی تو کوفیان را همه تسخیر کـنی با سخنت آه از آن روز که سرگـشتـۀ شاماتی تو شأن والا نسب از بانـوی کـوثر داری ذوالفقار سخن از هـیبت حـیـدر داری عـشق را بین که علـمدار تـرین می آید اشک را بین که گهـر بارتـرین می آیـد شد شـریک غـم ایـام حـسـینـش زینب عشق را مَحرم و غمخوارترین می آید بر سر بام فلک نَه، سر نِی شهر به شهر مــاه را بـین که خـریـدارتـرین می آیـد لـشگـر غـم اگـر آیـد به مـبـارکـبـادش بـاز در قــافــلـه سـالار تـریـن می آیـد در زلال نظر پاک حسینش غرق است کــربـلا را ز جـنـان یـارتـرین می آیـد آنکه در هاله ای از نور هم افـشا نشود ســر بــازار گــرفـتــارتــریـن مـی آیـد می سزد بـار ولایت به امـانت دستـش ســوی مـظـلـوم مـددکـارتـرین می آیـد این مؤنث؛ شده پیغـمـبر امـداد حـسین هرکجا رفته حرم ساخته از یـاد حسین
: امتیاز
|
سرود ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
دیده بگشوده به دنیا زینب کبری تهنیت گو بر علی و مادرش زهرا ای نور عین کوثر زهرا جان حسین زینب کبری خوش آمدی ای گل زهرا *************************** نرگس شور و شعف زد غنچه در عــالم هر چه گویش در مقامش اندک است و کم بر پیکر عالمین جان است این دختر؛ شیر یزدان است خوش آمدی ای گل زهرا *************************** بر جـمــال دلبــر خـــود دیــده بگشوده او که از روز ازل مست حـسیـن بوده یار ولی ؛ نور وجه الله دخت علی؛ یار ثارالله خوش آمدی ای گل زهرا *************************** خــانه ی زهــرای اطهـر گشته گلباران از قــدوم دختــرش ، آن عصمت یزدان آن بانوی فرد و بی همتا نــور دل عترت طاها خوش آمدی ای گل زهرا *************************** ما ازین بانو به درد خود دوا خواهیم دسته جمعی یک سفر کرببلا خواهیم عشق حسین ، آبروی ما کــرببـلا ، آرزوی ما جانم حسین ای حسین جانم
: امتیاز
|
سرود ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
پخش سبک پیچیده بوی گل به صحرا بیت الولا دارد تـمــاشا آئینه ها مـحــو جـمــالش آمده آئـیـنــه ی زهــرا خوش آمدی زینب کبری ********************** بشنو تو آوای جـلـی را بخوان خــدای ازلی را به دامن عـلــی ببـیـنـیـد زینت دامــان عــلی را خوش آمدی زینب کبری ********************** قبله ی او روی حسین است اســیـر گیسوی حسین است شب تا سحر از گــاهــواره نگــاه او سوی حسین است خوش آمدی زینب کبری ********************** در بیت مادر دختــر آمد کــوثر برای کوثر آمد با که بگویم امشب از ره عصای دست مادر آمد خوش آمدی زینب کبری ********************** وا کرده چشمان تر خود دل برده از برادر خود دلداده امشب جــا گرفته به روی دست دلبر خود خوش آمدی زینب کبری ********************** دل برده از من نام زینب مِی خورده ام از جام زینب مرغ دلــم از سینه امشب پَــر می کشد تــا بام زینب خوش آمدی زینب کبری
: امتیاز
|
سرود ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
تــمـام اهل سما ، تـمــام اهل زمین به یُمن مقدم تو ، زبان گرفته چنین نورُ الهُدی زینب ، عقیله یا زینب خاک سر کویت ، عرش خدا زینب سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی یا زینب، ************************************* به عالمین زینب ، نور دو عین زینب حقیقت ِ زهـــرا ، جــان حسین زینب سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی یا زینب، ************************************* عنایتی زینب ، به جمــع ما زینب تا بـشــویم اهــل ِ ، کــرببلا زینب سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی زینب، سیدتی یا زینب،
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
اعجـاز بی مثـال شما تا ادامـه داشت موسی ادامه داشت مسیحا ادامه داشت ای بـارش همـیشه سـجـاده های نـور در امـتـداد چـشم تو دریـا ادامه داشت بانـو اگـر به آیـنـه ها ســر نـمی زدید تاریکـی هـمـیـشـۀ دنـیـا ادامـه داشـت در آسـمـان چهـارم افـلاک جا زدیـم آیــات رد پـــای تـو امــا ادامـه داشت تا زنـدگی ت را به تـمـاشـا گـذاشـتی آن عـمر جـاودانه زهــرا ادامه داشت ای آفــتـاب روشن شـب های کـربـلا ای زیـنب مـدیـنه و زهـرای کـربـلا گـفــتـیــم آسـمـانـی و دیـدیـم برتـری گـفـتـیـم آفــتـابـی و دیـدیــم بــهـتــری گـفـتــیــم دخــتــر اسـد الله غــالـبــی ایــام کــوفــه آمـد و دیــدیــم حـیـدری تو از زمـان کـودکی ت تا بـزرگی ت شـیــواتــریــن مـفــسر الله اکــــبــری تو از کدام طایـفه هـستی که مستقـیم فیض از حضور علم خداوند می بری بر شانه های سبز تو بار رسالت است تو اولیـن پـیــمـبـر بـعـد از پـیـمـبـری خورشید روی تو شرف مشرقین شد یک نیمه ات حسن شد و نیمت حسین شد ای مـاورای حـد تـصور کــمـال تـو بـالاتـر از پـریـدن جـبـریـل بــال تــو از مـادری چنین؛ چنین دختری شود هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیده ایم در انـعــکــاس آیــنــه هــای زلال تـو نزدیک سایه های عـبورت نمی شویم نـامـحـرمـان عـشق کجـا و خـیال تو؟ از گوشه های چشم تو ساحل درست شد محض رضای پای تومحمل درست شد تـو زیـنـبـی و شـیـر زن بعـد کـربلا تـفـسـیـر نـفـس مـطـمئن بـعـد کـربـلا زهرا، نبی، حسین وعلی و حسن تویی بانـو تـویی تو « پـنج تن » بعد کـربلا گاهی که طعنه میشنوی صبر میکنی یعـنی تـویـی همان حـسـن بعـد کـربلا ای گـریـه غـریـبی عــریـان بی کـفن حـالا تـویـی و پــیـرهـن بـعـد کـربـلا قلبت تپـید و سوره مـریـم شروع شد غمگین ترین غروب محرم شروع شد ای سـایـه بـلـند ابـاالفـضل بر سـرت ای بـال جـبـرئـیـل گـلـسـتان مـعـبرت عبـاس هـم رشـیـدی قــد تو را نـدیـد از بس که سر بـزیر بود در بـرابرت شب زنده دار شام غـریــبـان کـربلا دل بـسـته بر نـمـاز شـب تو بـرادرت ای خطبـه صدای تو نهج البلاغه ات وی مـحـمـل بـدون جهـاز تو مـنـبرت هجـده سـر بُـریـده به دنبال چـشم تو هـجـده سـر بریـده نگـهـبان معـجـرت ای قـلـۀ نـجـابـت تــوحـیــد، جای تو عـطر حـضور فاطمه دارد حیای تو
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
قصد كرده است خـدا جلوۀ ديگر بكشد سـورۀ مـريـمـی از سورۀ كـوثـر بكشد بگـذاريد همـيـن جا به قـدش سجده كنم نــگـذاريـد دگر كـار به مــحـشـر بكشد دختراين است اگر، فاطمه پس حق دارد از خــداونــد اگــر مِـنَّـت دخـتـر بكـشد مـادر دَهـر نـزائـيـد و نخـواهـد زائـيـد آنكـه را از سـر اين آينه مـعـجـر بكشد بـالِ جـبـريـل به اين قُـبّـه تـمـايل دارد تا دمشق هست چرا جای دگر پر بكشد؟! زينب آنقَدربزرگ است كه آماده شده است يـكـسـره جـام بـلای هـمه را سـر بكشد قبل از اينی كه خودش جلوه كند آماده ست عـالــمــی را به تـمـاشــای برادر بكشد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
با خـبـر کـرد نـسـیـمـی هـمــۀ دنــیـا را مـتــلاطــم شـــده دیــدنــد دل دریـــا را گل سرخی که می از قطرۀ شبنم می زد مست می کرد ز بوی نفـسش صحـرا را چه صفایی چه هوایی چه دلی داشت زمین شـور می داد ز حال خوش خود بالا را چشم هایی به روی چشم دگر وا شد و بعد دل مــجــنــون کـســی بُـرد دل لـیـلا را بـیـن آغــوش بــرادر چــقـدر آرام است چــقــدر نـــاز ربــودســت دل بــابــا را گـوئـیـا بـار دگـر حضرت پیـغـمبر دیـد عـکــسی از مـاه رخ کـودکـی زهـرا را زیـنـت خــانــۀ مـهـتــاب به دنــیــا آمــد زیـنب حـضـرت اربــاب به دنــیــا آمـد چهره اش منعکس از طلعت روی زهراست عشق بازیش از آن حال و هوایش پیداست حضرت زینب کبری خودش اقیانوسیست گرچه چشمان پر از گوهر نابش دریاست اگر عباس علمدار صف کرب و بلاست از ازل تـا بـه ابـد پـرچـم زینب بالاست مـادری کـرد بــرای سـه امـامش زیـنب بس ولایت به پـرستاری او پا بـرجاست ســورۀ مـریـم قـرآن نـمی از تـفـسیرش وسعت روح بـزرگش چـقـدر نا پیداست بـهـتـرین خــوبـتـرین خـواهـر دنـیـا آمد حـضرت فــاطـمۀ دیــگــری دنــیــا آمد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
خــوبــان روزگـار مـســلمـان زیـنـبـند دیــوانــۀ حسیــن و پـریشان زیـنـبـنـد آنان که خاک را به نظــر کـیـمیا کننـد حـتــما کـنـیـز و پـیـر غــلامان زینبند در جـنّـت الحـسـیــن تــمـام حـسـینـیان هستند غــرق نــاز که مهمان زیـنـبـند مرغان خوش صدای بـهشتی تمامشان دلــدادۀ طنـیــن حسیــن جـان زیـنـبـند هـفـتــاد و چـنــد کـشـتۀ آقـای کـربــلا مــردان آسـمــانــی گـردان زیــنــبــنـد عـــبــاس بـا تـمـام جــلال و ابـهـتــش بوده غلام حـلـقـه به گــوش و رعیتش مدیـون او کـرامت صـاحب کــمــال ها شـد نـــام او اجــازۀ پـــرواز بــال هــا یک شب بدون نافـله عمرت سحر نشد این جـمــله را نوشته خدا در محال ها کــــوری چــشـم خـیــرۀ ابن زیــاد هـا زیبـاست در نگــاه ظریـفـش محـال ها او مثل مادر وپدرش بی قــریــنـه است شرمنده می شـوند ز وصـفـش مثال ها شعرم به درد مدح و مقامش نمی خورد زینب کجا و بازی این قـیــل و قـال ها دـنیا شوند شاعر او بــاز هم کــم است مکتب نرفـته عـالمۀ هر دو عـالم است کـعـبـه رقـیب حـرمت زینب نـمی شود عـالـم حـریـف هـیـبت زینب نمی شود این ها که گـفـته اند ز عیـسـی مـسـیح ها یک قطـره از کرامت زینب نمی شود تنهــا به احــتــرام حـسـینش اسیــر شد هر عاشقی که حضرت زینب نمی شود هرجا که حرف اوست همان جاست کربلا درهر مکان که صحبت زینب نمی شود باید به سوی عــرش خدایش سـفـر کند روی زمـیـن رعـایت زیـنب نـمی شود زیـنـب اگــر نبــود مــحــرّم نــداشتـیـم هیئت نــبــود، این هـمــه آدم نـداشتـیـم استــاد حـفــظ مـنــزلتش مجـتــبــای او اربــاب مــا ز مــلـتـمـسـین دعــای او تا لـحـظـۀ شـهــادت پـیــغـمــبـر حــرم نـشـنیـده اند غــیـر محــارم صـدای او فرعون شام را سرجایش نشاند و رفت موسی شد وشجاعت اوشد عصای او بوده سه سال حضرت ریحـانة الحسین شاگرد درس عفت و حجب و حیای او حتی ز کــودکــان شهـیــدش نبـرد نـام قــربان نــذر دادن بی سـر صـدای او ما بــنــدگان بی سر و ســامان زیـنـبـیم دلــدادۀ دو ســـرو خــرامـان زیــنـبـیـم وقتی غرور حـیدری اش جـلوه گر شود هرکس که هست مرد خطر بی جگرشود تنها پیمبری است که باید چهـل مسیـر با شمر ها و حــرمله هــا همسفر شـود بـیـن حـرامـیــان سـپَـر هـر اسـیـر شد امــا کــســی نــبـود برایش سپَـر شود نفرین به دست آن که به او وحشیانه زد ای خاک بر سرم به تنش تـازیــانه زد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
نسـیم؛ پـردۀ گهـواره را تـکـان می داد برای عرض ارادت خودی نشان می داد ستـاره های درخـشـان خـوشـۀ پـروین کـنـار پنجـره مبـهـوت کـودکی شیـرین شـمـیـم قـدسی او در مـدیـنـه پیـچـیـده بـهــار آمـده بـلـبـل به غـنـچـه خـنـدیـده چـکـاوکـان به در باغ ریـسه می بندند شکـوفـه ها هـمه دیـوانـه وار می خـنـدند نسیم گــرد ســر نو رسیده دف می زد بـنـفـشــه داخل گـلـدان مدام کف می زد صدای خواندن پروانه ها چه زیبا بود تـبـسـم لـب شـیـر خــدا چـه زیـبــا بـود ز نور طلعت رویش ستاره حیران شد و مـاه بـا عـجـلـه پشت ابـر پنـهـان شد ستاره گفت به خورشید: بی خبر؛ ساده خـدا به فـاطـمـه خـورشید دیگری داده زمان سیطره و سلطه گشته طی، خورشید شکسته حرمت پوشالی تو ای خورشید حریر جذبۀ چـشمان او اهـورایـی ست طلـوع خـندۀ زینب عجـب تماشایی ست بساط فـخـر فروشی ز آسـمان برچـین بیـا زمین به تـمـاشـای دخـترک بنـشین بیا ببـین که نـدیدی کسی به این پـاکی شـدنـد خــادمــه اش حـوریـان افــلاکـی نگـاه حـیـرت خـورشید تا بر او افـتاد اسیر بند جنون گشت و نعره ها سر داد هوار میزد و میگفت: وه چه نوری داشت شبیه مادر خود چهـرۀ صبوری داشت بدون شبه و شک از قـبیلـۀ نـور است میان هـالـۀ انـوار خویش مسـتور است وقار و نور جبینش به مصطفی رفتـه ولی غرور نگـاهش به مـرتضی رفتـه چه کودکیست! که گوید ثنای رب جلی دو چـشم او شده خیره به ذوالفقار علی
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
آنانکه مشـق اشک مـرتب نوشـته انـد با خط عشق این همه مطلب نوشته اند این چـند خـط مـخـتـصرامـا مفـیـد را هر روز خوانده اند که هرشب نوشته اند هرکس شهید عشق تو شد زنده میشود بـایـد بمیـرد آنـکــه نـمـیـرد بـرای تو هـر بـانـوی عـشیـره عـقـیله نمی شود روز ولادت تـو شـروع مـحـرم است رخصت بده کمی بنـویسم به جایـتان یا بـر سر من از سر نی سـایـبان بـده یـا بـر بـلـنـد نــیــزه مــرا آشیـان بـده با گـیـسوی رهـا شده در دست بـادها از نی، مـسیـر قـافـله ات را نشان بـده
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
او تــولــد یــافت طنــازی کــنــد بـا الـفـبــای جـنـون بــازی کـنـد او تـولـد یـافـت تـا زیـنـب شــود در سـخـن عـلامـه مـکـتب شـود آری آری زیـنب آمـد بـر جهــان تــا شـود هـمگـام عـاشـورائـیـان
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
یا که خـدا به خـلـق پـیـمـبـر نمی دهد یا گـر دهـد پـیـمـبـر ابـتــر نمی دهـد حتی اگر چه فیض الهی به هیچ کس غیر از رسول سورۀ کـوثـر نمی دهد دختر در این قـبیله تجلی کـوثر است بیخـود خدا به فـاطمه دخـتر نمی دهد زینب رشـیده ایست که بر شانۀ کسی تـکـیه به غیـر شـانۀ حیـدر نمی دهـد زینب شکوه خواهریش را درعالمین دست کسی به غیــر بـرادر نمی دهد او مظهـر صفات جلالی حیـدر است یعنی به راحتی به کسی سر نمی دهد زینب همان کسی ست که در راه عفّتش عـبـاس می دهـد نـخ معـجـر نمی دهد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
خـانـۀ فـاطـمـه آنـروز تمـاشـایـی بـود که فـضا جلـوه گر از آیت زیبایی بود دربهاری که نسیمش نفس جبریل است گـل نـاز دگری رو به شکـوفـایی بود خانه ای را که خدا جلوه عصمت بخشید در و دیـوار پُر از نقش شکیبایی بود
: امتیاز
|